نقش اسکرام در ایجاد یادگیری، بلوغ و هماهنگی در سازمانها
ششمین رویداد اجایلکافهگپ با حضور پدرام کشاورزی، علی سخایی، حانیه احمدپور، پرنیان هندی آزاد، یگانه نجفی و فربد بهارلو با میزبانی پدرام کشاورزی در کافه فرین واقع در سعادتآباد برگزار شد. متن زیر شالودهی گفتگوهای جلسه را نشان میدهد. برای ثبت نام در رویدادهای رایگان آتی از طریق زیر عمل کنید.
مقدمه: هماهنگی در دل پیچیدگی
در دنیای پرشتاب و پیچیدهی امروز، موفقیت سازمانها دیگر تنها به استراتژی و ابزار وابسته نیست، بلکه به میزان همجهتی و هماهنگی درونی تیمها بستگی دارد. هرچه تغییرات سریعتر، عدم قطعیت بیشتر و نیاز به نوآوری فوریتر شود، نیاز به یک نکتهی همسوکننده که اعضا، اهداف و ارزشها را در یک مسیر واحد قرار دهد، حیاتیتر میشود.
چارچوبهای چابک مانند اجایل (Agile) و بهویژه اسکرام (Scrum) در پاسخ به همین چالش شکل گرفتهاند؛ چارچوبهایی که به جای کنترل از بالا، بر همکاری، شفافیت و یادگیری تدریجی تأکید دارند. اما پیادهسازی آنها، چالشی فرهنگی و ذهنی است. چرا که همانطور که تجربه نشان داده، سازمانها از نظر پذیرش متدها و چارچوبها با یکدیگر متفاوت هستند و مسیر یادگیری برای هر تیم منحصربهفرد است.
تعریف سازمان و تیم؛ ساختارهایی بر پایهی یادگیری
یک سازمان یا تیم زمانی معنا پیدا میکند که اعضای آن هدفی مشترک داشته باشند و بتوانند در مسیر تحقق آن همکاری کنند.
در چنین ساختاری، یادگیری فرآیندی خطی و دستوری نیست، بلکه همانطور که در جلسات اجایل تأکید شد، یاد گرفتن، کشف کردن و تجربه کردن است. این یعنی رشد از طریق عمل و تأمل، نه از طریق دستور و نظارت صرف.
در سازمانهای موفق، عمق تجربه از مدت زمان تجربه ارزشمندتر است. تیمهایی که به درک عمیقتری از کار و تعامل دست یافتهاند، سریعتر رشد میکنند و ارزش بیشتری میآفرینند. این درک مشترک و تجربهی جمعی همان چیزی است که هویت واقعی یک تیم را شکل میدهد.
نمونههای موفقی همچون گوگل یا اسپاتیفای نشان دادهاند که هماهنگی پایدار تنها از مسیر یادگیری مداوم، گفتگو و بازخورد شکل میگیرد. این شرکتها چارچوبهای چابک را نه به عنوان یک فرآیند ثابت، بلکه بهعنوان زبانی برای همکاری و همجهتی در کل سازمان بهکار گرفتهاند.
قوانین و اصول؛ نظم در خدمت یادگیری، نه محدودیت
در اسکرام، قوانین و اصول برای کنترل طراحی نشدهاند، بلکه برای ایجاد وضوح، نظم و رشد جمعی شکل گرفتهاند.
اسکرام مستر در این میان نقش اساسی دارد. او مدیر یا ناظر نیست، بلکه مربی و تسهیلگر یادگیری است؛ کسی که مسیر را روشن میکند تا تیم خود راه درست را پیدا کند.
در همین راستا، گفته میشود:
«اسکرام مستر باید نقش مربی را بازی کند، نه پلیس.»
او با پرسیدن سؤالهای درست تلاش میکند آگاهی و پذیرش را در تیم افزایش دهد.
ما باید با سؤال پرسیدن، سعی کنیم پذیرش و آگاهی را در تیم و سازمان بالا ببریم.
این پرسشگری تدریجی، فرهنگ گفتگو، اعتماد و رشد را جایگزین تبعیت میکند. بهمرور، تیم یاد میگیرد خودش چه سؤالاتی بپرسد تا دریچهی درک و خلاقیت باز شود.
در این فضا، قوانین نه ابزار الزام، بلکه چارچوبی برای تمرکز و همسویی هستند.
اسکرام؛ مسیر تکاملی یادگیری، نه چوب جادو
در بسیاری از سازمانها، اسکرام در ابتدا بهعنوان راهحلی فوری برای رفع مشکلات معرفی میشود. اما حقیقت این است که اسکرام چوب جادو نیست که همه مشکلات را برطرف کند. اسکرام یک چارچوب یادگیری است؛ چارچوبی برای مشاهدهی واقعیتها، بازاندیشی در فرآیندها و بهبود تدریجی عملکرد تیم.
همانطور که برخی از اعضا اشاره کردند:
«رشد در آسانیها شکل نمیگیرد؛ رشد در شرایط سخت اتفاق میافتد.»
اسکرام تیم را به مواجهه با سختیها دعوت میکند — به بازبینی مداوم (Retrospective) و سازگاری (Adaptation). این چرخهی یادگیری مستمر، موتور پیشرفت واقعی سازمان است.
پیادهسازی اجایل و چارچوبهای مرتبط، باید تکاملی باشد، نه انقلابی. بهترین حالت زمانی است که سازمان به تدریج، با درک نقاط ضعف خود و بر اساس واقعیتهای فرهنگیاش، حرکت کند.
برای مثال، گاهی لازم است پیش از پیادهسازی کامل اسکرام، از کانبان برای درک جریان کار و سنجش بهرهوری استفاده شود.
ابزارهایی مانند Jira با ارائهی دادهها و نمودارهای تحلیلی، میتوانند شفافیت عملکرد تیم را افزایش دهند. همچنین، پلتفرمهایی مانند Brilliant که یادگیری از طریق عمل را ممکن میسازند، به تقویت فرهنگ یادگیری مداوم کمک میکنند.
راهنمای اسکرام و نقش اسکرام مستر در تغییر
راهنمای رسمی اسکرام (Scrum Guide) با فلسفهای حداقلی تدوین شده است تا تنها اصول ضروری را مشخص کند و اجرای جزئیات را به تیمها واگذار کند.
این ویژگی باعث میشود هر تیم بتواند متناسب با زمینه و فرهنگ خود، از اسکرام بهره ببرد.
نقش اسکرام مستر در این میان پویاست و با شرایط تیم تغییر میکند. او میتواند مربی، معلم، منتور، حذفکنندهی موانع، تسهیلگر و عامل تغییر باشد.
این رویکرد چندوجهی در ادبیات حرفهای به عنوان «شش استنس اسکرام مستر» شناخته میشود — مفهومی که نخستینبار توسط Barry Overeem معرفی شد.