در این اپیزود از پادکست «اجایل گپ»، علی سخایی به ادامهی مسیر بحث تطبیقپذیری میپردازد. او ابتدا مروری بر اپیزود قبلی دارد و به نکاتی اشاره میکند که در آن دربارهی چیستی تطبیقپذیری و تجربههای شخصیاش در این زمینه صحبت کرده بود. در آن اپیزود، او با مثالهایی از زندگی خود، از جمله آمادگی پیش از مصاحبه، جستوجو دربارهی مصاحبه، کنترل عواطف و استرس قبل و حین مصاحبه، تمرینات ناخودآگاه برای مواجهه با شرایط پیشبینینشده، بهروز نگهداشتن رزومه و دانش، و همچنین عدم اصرار بر مسیرهایی که دیگر مناسب نیستند، مانند کنار گذاشتن فوتبال پس از آسیبدیدگی، به تشریح مراحل مختلف تطبیقپذیری پرداخت.
او همچنین به موضوع فرار از تغییر و سادهسازی دستهبندیهای انسانی اشاره کرد؛ برای مثال، در مصاحبهای از او پرسیده شده بود که آیا ADHD دارد یا نه، و این پرسش بهجای حل مسئله، به دستهبندی افراد منجر شده بود. در ادامه، پذیرش شرایط جدید، انعطافپذیری در مواجهه با چالشهای ضبط پادکست، استفاده از ابزارها برای تطبیق با شرایط، و تمرکز بر زمان حال بهجای گیر افتادن در گذشته یا آینده، از دیگر مواردی بودند که در اپیزود قبل مطرح شدند.
در پایان اپیزود پیشین، او به این نکته اشاره کرد که تطبیقپذیری نیازمند بستری آگاهانه است؛ یعنی باید اقدامی انجام شود، سپس بازخوردی دریافت گردد، و بر اساس آن، مسیر اصلاح یا ادامه یابد. این فرآیند شامل پنج مرحله است:
مستندسازی و آگاهی از دلایل تطبیقپذیری: فرد باید بداند چرا در حال تطبیق با شرایط است، چرا از ابزار خاصی استفاده میکند، و هدف از این میزان انعطافپذیری چیست.
اقدام کردن: بدون اقدام عملی، تطبیقپذیری صرفاً در حد فرضیه باقی میماند و نمیتوان میزان آن را سنجید.
دستیابی به نتیجه: اقدام باید منجر به نتیجهای مشخص شود تا بتوان اثر آن را ارزیابی کرد.
دریافت بازخورد: باید بررسی شود که آیا نتیجه به هدف نزدیک بوده، مطلوب بوده یا نیاز به اصلاح دارد.
حفظ و ادامهی مسیر مؤثر: اگر بخشی از نتیجه مطلوب بوده، باید حفظ شود و بخشهای دیگر بهبود یابند. این چرخه باید بهصورت مستمر تکرار شود تا تطبیقپذیری معنا پیدا کند.
در ادامه، او به بررسی تأثیرات تطبیقپذیری میپردازد و معیارهایی برای سنجش آن ارائه میدهد:
افزایش کیفیت خروجیها: این افزایش ممکن است بهصورت محسوس یا بر اساس دادههای قابل اندازهگیری باشد. اگر خروجیها به اهداف تعیینشده نزدیکتر شدهاند، نشاندهندهی بهبود کیفیت است.
کاهش بار روانی: تطبیقپذیری میتواند به کاهش فشار ذهنی فرد یا تیم کمک کند. اگر اقدامات انجامشده باعث کاهش مشغلهی ذهنی شدهاند، این نشانهای از اثربخشی تطبیقپذیری است.
حذف حواشی: در هر مرحله، باید بتوان حواشی را کنار گذاشت و بر اصل موضوع تمرکز کرد.
قابلیت اندازهگیری نتایج: اگر نتایج اقدامات قابل سنجش باشند، میتوان اثر تطبیقپذیری را بهتر ارزیابی کرد.
شفاف شدن اشکالات و خرابیها: در هر مرحله از چرخهی تطبیقپذیری، باید بتوان اشکالات را بهتر شناسایی کرد و برای اصلاح آنها اقدام نمود.
شناسایی نقاط اثر اقدامات: باید مشخص شود که هر اقدام در کدام بخش از فرآیند اثر گذاشته است و این اثر چگونه بوده است.
افزایش سرعت در انجام کارهای تکراری: با استفاده از ابزارها و تجربهی قبلی، میتوان سرعت انجام امور مشابه را افزایش داد و آنها را بهصورت نیمهاتوماتیک یا کاملاً اتوماتیک انجام داد.
ایجاد ساختار ذهنی برای انجام امور: برای مثال، در نگارش نامهی رسمی، فرد در دفعات بعدی با ساختاری مشخص و ذهنی اقدام میکند و دیگر نیازی به آزمون و خطا ندارد. جای عنوان، مقدمه، تاریخ، موضوع، متن، امضا و تقدیر و تشکر همگی مشخص و شفاف هستند.
در مجموع، تطبیقپذیری بهعنوان یک فرآیند پویا و قابل سنجش معرفی میشود که با تکرار، بازنگری و بهبود مستمر، میتواند به رشد فردی و سازمانی منجر شود.
او با اشاره به اینکه چرخهی تطبیقپذیری را مستندسازی کرده و در اختیار دارد، تأکید میکند که این چرخه نباید از ابتدا تکرار شود، بلکه باید به مدلهای بعدی و تأثیرات آنها پرداخته شود.
یکی از اثرات مهم تطبیقپذیری، تأثیر آن بر تمرکز است. برای مثال، در نگارش نامهی رسمی، در دفعات ابتدایی ذهن فرد ممکن است پراکنده عمل کند؛ زیرا نمیداند تمرکز خود را باید بر متن، ساختار، فونت یا اندازهی آن معطوف کند. تطبیقپذیری به مرور باعث میشود تمرکز دقیقتری شکل بگیرد.
اثر دیگر، تأثیر بر فرهنگ کار تیمی است. زمانی که تیمی با یک مدل مشخص فعالیت میکند، باید در هر مرحله شاهد رشد و بلوغ کار تیمی باشیم. اگر پس از گذر از چندین مرحله، همچنان رفتارها و تعاملات تیمی بدون تغییر باقی ماندهاند، این نشاندهندهی ضعف در تطبیقپذیری تیم است.
در ادامه، به موضوع ذهنیت پرداخته میشود. در مراحل ابتدایی، فرد یا تیم با چه منطقی به مسائل نگاه میکند؟ آیا نتیجهگرا، اصلگرا یا حقیقتگراست؟ یا صرفاً به رضایت کوتاهمدت مخاطب (که ممکن است خود فرد، مشتری، تیم یا مدیران باشند) بسنده میکند؟ این نگرشها تعیینکنندهی مسیر تطبیقپذیری هستند.
مفهوم «اتوماتیک شدن» نیز از دیگر ابعاد مهم تطبیقپذیری است. برای مثال، در جلسات تیمی، در ابتدا نیاز به یادآوری و هماهنگی وجود دارد؛ اما در مراحل بعدی، این فرآیند باید خودکار شود. اگر پس از چندین جلسه هنوز نیاز به یادآوری دستی وجود دارد، این نشانهای از ضعف در تطبیقپذیری است.
قابلیت برونسپاری یا واگذاری کارها نیز مطرح میشود. برخی وظایف بهقدری تکرار شدهاند که حتی افراد فاقد دانش فنی نیز میتوانند مراحل آن را درک کنند. در این شرایط، تیم میتواند با اطمینان مذاکره کرده و وظایف را به افراد یا سازمانهای دیگر واگذار کند. این امر مستلزم وجود ساختار مناسب در تیم است. برای مثال، ساختار کار حضوری، ریموت یا هیبریدی هرکدام نیازمند تطبیقپذیری خاص خود هستند.
در نهایت، به موضوع توانمندی پرداخته میشود. اینکه فرد، تیم یا سازمان تا چه اندازه در انجام صفر تا صد یک فرآیند توانمند شدهاند. اگر با ورود یا خروج اعضا، کیفیت کار دچار نوسان شود، نشاندهندهی ضعف در تطبیقپذیری تیم است. تیمی که بتواند با تغییر اعضا همچنان عملکرد باکیفیت خود را حفظ کند، از تطبیقپذیری بالایی برخوردار است.
در پایان، علی سخایی از مخاطبان بابت همراهیشان تشکر میکند و اشاره میکند که لینک و توضیحات اپیزود در بخش توضیحات پادکست قرار خواهد گرفت. همچنین از مخاطبان دعوت میکند تا در لینکدین بازخورد خود را ارائه دهند تا مسیر ادامهی اپیزودها بر اساس نیاز مخاطبان شکل گیرد.












