Agile Gap | اجایل گپ
اجایل گپ | Agile Gap
چطور تطبیق‌پذیر زندگی کنیم؟ با علی سخایی و پدرام کشاورزی
0:00
-56:15

چطور تطبیق‌پذیر زندگی کنیم؟ با علی سخایی و پدرام کشاورزی

در این اپیزود تجربه دو اسکرام مستر را می‌شنوید که چطور خود را منطبق با تغییرات وقف می‌دهند

مقدمه: معنای «تطبیق‌پذیر» در اجایل‌گپ

سلام و درود به همه شنونده‌های پادکست اجایل‌گپ. من پدرام کشاورزی هستم و با یک اپیزود دیگر همراه شما. از روزی که اجایل‌گپ را شروع کردم تا همین امروز، یکی از دغدغه‌های ثابت من این بوده که چطور می‌توانیم ـ همان‌طور که در اسکرام گاید نیز آمده ـ ارزش‌ها را تطبیق‌پذیر زندگی کنیم؛ یعنی نه فقط درباره‌شان حرف بزنیم، بلکه در عمل و در متن زندگی و کار روزمره آن‌ها را «زیست» کنیم.

از ایده تا عمل: رویدادها و شکل‌گیری گفت‌وگوی «تطبیق‌پذیر»

به‌صورت پراکنده در گفت‌وگو با مهمان‌هایم به این موضوع پرداخته‌ام، به‌ویژه در گفت‌وگویی با امید مجابی؛ اما فرصت تمرکز ویژه پیش نیامده بود تا اینکه به ایونت‌های تازه‌ی اجایل‌گپ رسیدیم. همان‌طور که در اپیزود قبلی هم گفتم، اگر علاقه‌مند باشید می‌توانید از طریق لینکی که در توضیحات پادکست قرار داده می‌شود ثبت‌نام کنید.
در همین ایونت‌ها که اسمش را «اجایل کافه گپ» گذاشتیم، با فردی آشنا شدم که صحبت با او درباره‌ی پیاده‌سازی مفاهیم آموخته‌شده در زندگی واقعی، هم جذاب بود و هم عمیق. در دو سه رویداد با هم حرف زدیم، بعد مفصل‌تر نشستیم و نتیجه این شد که او را به پادکست دعوت کنم تا گفت‌وگویی جدی درباره‌ی اجایل تطبیق‌پذیر داشته باشیم.

معرفی مهمان: شنیدنِ دیدگاه‌های متناقض برای رسیدن به جمع‌بندی تطبیق‌پذیر

الان هم روبه‌روی من نشسته ـ از راه دور ـ و مثل همیشه با هزار دردسر یک پلتفرم برای ضبط پیدا کردیم. پیش از هر چیز، خوش‌آمد می‌گویم به علی سخایی؛ یکی از مخاطبان پر و پا قرص پادکست که در رویدادها بیشتر با هم آشنا شدیم. علی یک اسکرام‌مستر است، اما نه معمولی؛ اهل تحقیق و یادگیری، و تطبیق‌پذیر در شنیدن دیدگاه‌های مختلف، حتی متناقض، تا در نهایت به جمع‌بندی شخصی برسد.

نقطه آغاز گفتگو: اجایل چیست و «تطبیق‌پذیر» چگونه در آن معنا می‌شود؟

می‌خواهم این اپیزودِ مورد انتظار را با یک سؤال کلی شروع کنم:
تو رفتار کردن بر اساس اصول اجایل و اسکرام را چگونه می‌بینی؟ آیا خودت را کسی می‌دانی که واقعاً این ارزش‌ها را زندگی می‌کند؟ این موضوع برای تو چگونه معنا پیدا می‌کند؟
پیشنهاد من این است که کمی به عقب برگردیم و ابتدا خودِ مفهوم «اجایل» را باز کنیم؛ اینکه این کلمه دقیقاً چه می‌گوید و چه مفاهیمی پشت آن است تا بعد ببینیم «تطبیق‌پذیر» بودن چگونه در این بستر جای می‌گیرد.

زبان و ترجمه: چرا «تطبیق‌پذیر» گاهی از «چابک» دقیق‌تر است

همیشه با ترجمه‌ی اصطلاحات مشکل داشته‌ام. ترجمه‌ی «Agile» به «چابک» هرچند جاافتاده است، اما همیشه دقت معنایی لازم را ندارد. برخی واژه‌ها در فارسی آن‌قدر غریب‌اند که وقتی به زور جایگزین می‌شوند، بار اصلی‌شان گم می‌شود. برای همین، گاهی استفاده از واژه‌ی اصلی ساده‌تر و تطبیق‌پذیرتر با ذهن مخاطب است.
مثلاً واژه‌ی Increment در اسکرام را به «فرآورده» ترجمه کرده‌اند؛ اما «فرآورده» برای بسیاری تداعی دقیقی ایجاد نمی‌کند. پس گاهی وفاداری به مفهوم، با حفظ واژه‌ی اصلی، تطبیق‌پذیرتر اتفاق می‌افتد.

بازتعریف اجایل: سرعت یا ظرفیتِ تطبیق‌پذیر؟

از نگاه من و علی، اجایل به معنای صرفِ «سریع‌تر شدن» نیست. اینکه کارِ هفت‌ساعته را پنج‌ساعته تمام کنیم یا تولید از هزار به ۱۲۰۰ برسد، الزاماً اجایل نیست؛ این فقط یعنی سرعت یا خروجی بیشتر. اجایلِ تطبیق‌پذیر یعنی در زندگی فردی یا سازمانی با رویدادهای پیش‌بینی‌نشده روبه‌رو می‌شویم و کیفیتِ واکنش ما اهمیت پیدا می‌کند.

مثال روزمره: روتین، اختلال و بازگشتِ تطبیق‌پذیر

روتین من: پنج صبح بیدار شدن، ورزش، صبحانه، کار، بازگشت، مطالعه و وقت خانواده. اگر باشگاه تعطیل شد یا مواد صبحانه کمیاب شد چه؟ اینجا اجایلِ تطبیق‌پذیر معنا می‌شود: تغییر مسیر، جایگزینی منابع، یا جابه‌جایی برنامه تا روتین فرو نپاشد. آمادگی برای مواجهه با تغییر و توان تصمیم‌گیری مناسب، مهم‌تر از صرفِ «سریع بودن» است.

از واکنش تا پاسخ: عضله‌ی ذهنیِ تطبیق‌پذیر

هر واکنشی ـ حتی واکنش ندادن ـ یک انتخاب است. امّا فاصله‌ی «واکنش آنی» تا «پاسخ آگاهانه» همان جایی است که تطبیق‌پذیر بودن رخ می‌دهد. اگر فرآیندِ فهمیدنِ رویداد، تصمیم‌گیری و اقدام را بیشتر به ناخودآگاه بسپاریم، ظرفیت ذهن برای سایر کارها آزاد می‌شود و می‌توانیم سریع‌تر و درست‌تر پاسخ بدهیم.

فشارهای بیرونی و ظرفیت درونی: سنجه‌ی عملیِ تطبیق‌پذیر بودن

برای برخی، مشکلْ گرانی یا تعطیلی باشگاه نیست؛ رفت‌وآمد مختل می‌شود، ماشین یک هفته تعمیرگاه می‌ماند، یا محیط کار به چالش می‌افتد. اگر ذهن ظرفیت کافی نداشته باشد، پیامدها تصمیم‌گیری را تحت تأثیر می‌گذارند. سنجه‌ی اجایلِ تطبیق‌پذیر این است که: چه میزان ظرفیت آماده داریم تا بتوانیم در زمان مناسب، نسبتاً بهتر تصمیم بگیریم و اقدام کنیم؟

نقد واژه‌ها: چرا «Adaptive» با روحِ تطبیق‌پذیر همخوان‌تر است

در نام‌گذاری مانیفست اجایل، گزینه‌ی «Adaptive» هم مطرح بود. حدس من این است که «Agile» به دلایل بیزنسی و مارکتینگی ملموس‌تر بود و انتخاب شد؛ ولی «Adaptive» مفهومِ تطبیق‌پذیر بودن را دقیق‌تر منتقل می‌کند: ساختنِ قابلیتی آگاهانه برای زیستن کنار تغییر، نه صرفاً دویدن تندتر.

React در برابر Respond: ظرافتِ پاسخِ تطبیق‌پذیر

امروز که موجِ AI بالا آمده، بسیاری برای عقب نماندن شتابزده عمل می‌کنند. شتابِ بی‌فکر می‌تواند به آشوب ذهنی بینجامد. مانیفست میان «react» و «respond» تفاوت می‌گذارد: واکنش، احساسی و بی‌درنگ است؛ پاسخ، آگاهانه و سنجیده. اجایلِ تطبیق‌پذیر یعنی توانِ مکث کوتاه برای انتخابِ پاسخ درست.

روایت بحران: عبور از آشوب به پیچیدگی با تصمیم‌های تطبیق‌پذیر

شبی انفجاری شدید نزدیک خانه رخ داد؛ نور و دود وارد خانه شد و نمی‌دانستیم انفجار گاز است یا حمله‌ی جنگی. در آشوب، محاسبه‌ی پیچیده ممکن نبود. اقدام فوری کردیم: مدارک، کارت بانکی، موبایل، لپ‌تاپ و داروها را برداشتیم؛ یک «کوله‌ی بقا» آماده شد. با فروکشِ نسبی آشوب، وارد وضعیت پیچیده شدیم؛ آن‌جا با مشاهده‌ی الگوها و سنجش گزینه‌ها تصمیم استراتژیک گرفتیم. این گذار از واکنشِ بقا به پاسخِ آگاهانه، نمونه‌ی روشنِ اجایل تطبیق‌پذیر است.

سه بافت، سه سبک حرکتِ تطبیق‌پذیر

  • ساده/روتین: انعطاف برای حفظ جریان کار با تغییرات کوچک.

  • پیچیده: مکث، مشاهده‌ی الگوها، آزمایش‌های کوچک و یادگیری تدریجی.

  • آشوبناک: اقدام فوری برای ایجاد حداقل نظم و امنیت.
    شناختِ بافت، شرط اولِ پاسخ تطبیق‌پذیر است.

از روشِ کار تا روشِ بودن: نهادینه‌سازی ارزش‌ها

وقتی تطبیق‌پذیر بودن به عادت ذهنی و رفتاری تبدیل شود، اجایل از «روش کار» فراتر می‌رود و به «روش بودن» بدل می‌شود. از بیرون نتیجه این است: توان ساده‌سازی پیچیدگی با پاسخ‌های متناسب. اما تا خروجی‌ها دیده نشود، روشن نیست این ظرفیت درون فرد یا سازمان شکل گرفته یا نه.

درونی‌سازی تدریجی: بو کردن، گاز کوچک، تکرارِ تطبیق‌پذیر

یادگیری اجایل شبیه یادگیری ذائقه است:
۱) تماس حسی/تجربه‌ی کوچک (بو کردن، گاز کوچک)
۲) بازتاب (چه شد؟ چه کردم؟ چه یاد گرفتم؟)
۳) تکرار آگاهانه تا انتقال به ناخودآگاه
این چرخه، مسیر عصبیِ رفتارهای تطبیق‌پذیر را می‌سازد.

انتقال تجربه: فضاهای تمرینی برای یادگیری تطبیق‌پذیر

برای انتقال این مدل ذهنی، سخنرانی کافی نیست. سه رکن لازم است:

  • تجربه‌ی واقعی (مثلاً شبیه‌سازی تغییر یا قطعی ناگهانی در کارگاه)

  • بازتاب و گفت‌وگو (Reflection)

  • شروع‌های کوچک و تداوم
    این ترکیب، تئوری را از «هوا» به «زمین» می‌آورد و تطبیق‌پذیر بودن را قابل لمس می‌کند.

تمرکز (Focus): زیرساختِ تصمیم‌های تطبیق‌پذیر

اولین ارزشی که در اسکرام توجهم را جلب کرد «تمرکز» بود. نبودِ فوکس، یعنی شروع‌های متعدد و پایان‌های اندک. با تمرین تمرکز، به‌جای ده هدف موازی، یک‌دو هدف اثرگذار را واقعاً پیش می‌بریم. ذهنِ متمرکز، در شرایط تغییر، پخش نمی‌شود و پاسخِ تطبیق‌پذیرتری می‌دهد.

واگذاری سکان و تداوم مسیر

تصمیم گرفتم مدتی مرخصی بگیرم و به تعطیلات بروم. سال‌ها دوست داشتم مهمان یا همکار دیگری مسیر گفتگو را ادامه دهد و حالا این فرصت با علی فراهم شده است. از این اپیزود به بعد، علی حداقل سه قسمت همراه شماست و در همین مسیر، روی همین موضوعات، عمیق‌تر صحبت خواهد کرد. من عامدانه این سؤال‌ها را از او پرسیدم تا بحث «انتقال» روشن‌تر شود؛ ادامه را به خودش می‌سپارم تا هم مسیر را نگه دارد و هم صدای تازه‌ای به پادکست اضافه شود. بازخوردهای شما در وب‌سایت، کست‌باکس، تلگرام، اینستاگرام و لینکدین، به بلوغ این گفت‌وگو کمک می‌کند.

جمع‌بندی تطبیق‌پذیر: ظرفیت، نه شتاب

اجایل، ریاضیِ فرمول‌محور نیست؛ مهارت زیستن کنار تغییر است. تطبیق‌پذیر بودن یعنی ظرفیت ساختن برای تصمیم مناسب در زمینه‌ی مناسب:

  • گاهی فوری، وقتی بقا یا ایمنی در خطر است.

  • گاهی تأملی، وقتی مسیر آینده شکل می‌گیرد.

  • گاهی برنامه‌مند و متمرکز، وقتی کار سخت اما قابل‌پیشبرد است.
    امید که زندگی همه‌مان ـ به‌ویژه ایرانی‌ها ـ بی‌خطر باشد و اگر روزگار سخت شد، آمادگی ذهنیِ تطبیق‌پذیر داشته باشیم تا از پسش برآییم. علی جان، ممنون از همراهی‌ات. خداحافظ.

Discussion about this episode

User's avatar