در این قسمت در مورد مفهوم تیمهای خودگردان یا Self-management صحبت میکنیم. با این سوال که در فضای پیچیده چطور باید تیمی را مدیریت کرد؟ میرسیم به این سوال که آیا امکانپذیر است که تیمی بدون دخالت مدیری به موفقیت برسد؟ اگر آری، چطور؟
همچنین توضیج دادیم که چطور چارچوب اسکرام در ایجاد چنین تیمی به ما کمک میکند؟
نقطه نظر خودتان را در مورد این اپیزود با ما در میان بگذارید.
مرجع اصلی که محتوای این اپیزود بر آن متکی است کتاب Mastering Professional Scrum است.
اجرا: پدرام کشاورزی، اجایل کوچ و اسکرام مستر
تدوین: پانتهآ شهریاری
سلام به همگی، پدرام کشاورزی هستم و با یکی دیگر از قسمتهای پادکست اجایل گپ در خدمت شما هستم.
اگر خاطرتان باشد، در قسمت قبلی دربارهی این صحبت کردیم که میتوانیم محیط کارمان را بر اساس فریمورک کاینِفین به چند دسته تقسیم کنیم: Obvious، Complicated، Complex، Chaotic و Disorder. حالا میخواهیم روی بخشی تمرکز کنیم که اسکرام و به طور کلی اجایل بیشترین توجه را به آن دارند؛ یعنی محیطهای Complex، محصولات Complex و پروژههای Complex.
ویژگی این محیطها چیست؟
اول اینکه موضوع برای ما ناشناخته است.
دوم اینکه حتی نمیدانیم چه چیزهایی را نمیدانیم.
و سوم اینکه نمیتوانیم برای همهی ابعادش برنامهریزی دقیق داشته باشیم.
پس با این پیشفرض نمیشود مثل مدیریت پروژههای سنتی (مثلاً آنچه در PMBOK آمده) کار کرد. البته نسخههای جدید آن، اجایل را هم وارد کردهاند، اما همچنان بسیار مفصل و پیچیده است و اصل سادگی، که یکی از اصول بنیادین اجایل است، در آن چندان رعایت نشده.
در چنین محیطی، روش مدیریت سنتی ــ یعنی یک نفر بالا سر تیم بایستد و به بقیه دستور بدهد ــ عملاً کارایی ندارد. چرا؟ چون وقتی یک نفر میتواند دقیقاً بگوید چه باید کرد، یعنی دیگر پیچیدگی وجود ندارد. آن شرایط میرود در دستهی Obvious یا Complicated، نه Complex.
اما وقتی پروژه واقعاً پیچیده است و هیچکس به تنهایی نمیداند راهحل چیست، چه میکنیم؟ جمعی از متخصصان را دور هم میآوریم تا از مهارتهای متنوع یکدیگر استفاده کنند و محصول را بسازند. در چنین وضعی کسی نمیتواند به آنها دستور مستقیم بدهد. پس چه اتفاقی باید بیفتد؟ تیم باید خودش را مدیریت کند.
اینجا مفهوم Self-Management یا همان تیمهای خودگردان شکل میگیرد؛ تیمهایی که خودشان مسئول مدیریت خودشان هستند. اما سؤال مهم این است: آیا کافی است چند نفر متخصص را کنار هم بگذاریم و بدون هیچ چارچوبی انتظار داشته باشیم خودگردان عمل کنند؟ قطعاً نه.
برای اینکه تیمهای خودگردان شکل بگیرند، چند پیشنیاز وجود دارد. سه مورد اصلی که معمولاً به آنها اشاره میشود چنین است:
عنصر اول: اهداف مشترک
در اسکرام ما دو نوع هدف داریم: هدف محصول (Product Goal) و هدف اسپرینت (Sprint Goal).
هدف محصول مقصد بلندمدتی است که تیم به سوی آن حرکت میکند؛ همان قلهای که قرار است در نهایت فتح شود.
هدف اسپرینت اهداف کوتاهمدتی است که در بازههای زمانی یک تا چهار هفتهای تعیین میشوند. هر اسپرینت یک گام کوچک در مسیر رسیدن به هدف محصول است.
این همراستایی اهداف باعث میشود تیم در طول مسیر انگیزه داشته باشد و جهت حرکتش را گم نکند.
عنصر دوم: شفافیت در مسئولیتها (Clear Accountability)
برای اینکه یک تیم بتواند خودگردان باشد، باید نقشها و مسئولیتها کاملاً روشن و شفاف تعریف شده باشند. در اسکرام:
پروداکت اونر (Product Owner) مسئول بیشینهسازی ارزش محصول است؛ او اولویتها را تعیین میکند و مسیر حرکت تیم را مشخص میسازد.
توسعهدهندگان (Developers) مسئول ساخت و تحویل محصول مطابق با اولویتها و اهداف هستند.
اسکرام مستر (Scrum Master) مانند یک مربی عمل میکند؛ او کمک میکند تیم در بهترین حالت کار کند، موانع را برطرف کند و بهبودهای مستمر را در نظر بگیرد.
این شفافیت جلوی سوءتفاهم و اتلاف وقت را میگیرد و به تیم امکان میدهد با تمرکز بیشتری پیش برود.
عنصر سوم: چهارچوبها و قوانین مشترک (Boundaries)
هیچ تیمی بدون چارچوب نمیتواند کارآمد باشد. همانطور که در فوتبال همیشه یک توپ در بازی است و همه بازیکنان از این قاعده تبعیت میکنند، تیمهای خودگردان هم به مجموعهای از قوانین نیاز دارند. در اسکرام این چارچوب همان فریمورک اسکرام است؛ شامل رویدادها، نقشها و آرتیفکتها.
این قوانین برای محدود کردن آزادی نیست، بلکه برای امکانپذیر کردن همکاری و ایجاد نظم در دل پیچیدگیهاست. وقتی تیم اسکرام این قوانین را بپذیرد و بهطور کامل از آنها استفاده کند، تازه میتواند بهرهی واقعی از این چارچوب ببرد.
از نگاه من، اسکرام علاوه بر اینکه به تیم ساختار و وضوح میدهد، مانند یک بازی است که اگر قواعدش درست رعایت شود، هم بازیکنان از آن لذت میبرند و هم تماشاگران.
همین تیمهای خودگردان هستند که در نهایت میتوانند بیشترین بهره را از اسکرام ببرند. برای پایان این اپیزود، از شما دعوت میکنم که تیم خودتان را بررسی کنید و بگویید کدام یک از این سه ویژگی را دارند و کدام را ندارند. خودتان تحلیل کنید که تیمتان تا چه اندازه میتواند خودش را مدیریت کند و بهاصطلاح «Self-managed» باشد. همچنین به این فکر کنید که این مفهوم چقدر در عمل برای شما کاربردی است.
لطفاً نظرات و تجربههای خودتان را با من در میان بگذارید، چه در مورد این اپیزود و چه در مورد روند جدیدی که در پیش گرفتهایم. احتمالاً متوجه شدهاید که در فصل سوم از قسمت اول، ابتدا در مورد مفهوم سروانتشیپ (Servantship) صحبت کردیم و بعد به سراغ مفاهیم دیگری رفتیم. دلیل این تغییر هم بازخوردهایی بود که در کامنتها دیدم؛ بسیاری از شما خواسته بودید که بیشتر به مفاهیم تئوریک و بنیادی هم بپردازیم. من هم این بازخورد را بهعنوان فرصتی دیدم و مسیر را ادامه دادم.
یک پرانتز هم باز کنم: خیلی خوشحالم که خبر آزادی و سلامت جادی را شنیدیم؛ خبر بسیار خوبی بود.
در این اپیزود در مورد دستهبندی محیطها صحبت کردیم و توضیح دادیم که در محیطهای پیچیده چگونه باید مدیریت کنیم. ادامهی این مسیر هنوز بهطور دقیق مشخص نیست، اما خیلی خوشحال میشوم اگر ایدهای دارید، در کامنتها با من به اشتراک بگذارید. شاید یکی از همان پیشنهادها را برای اپیزودهای آینده انتخاب کنیم.
مرسی که همراه بودید. خوب و خوش باشید. فعلاً.