Agile Gap | اجایل گپ
اجایل گپ | Agile Gap
‫‫‫‫‫ اعتماد، بستر پیاده‌سازی ارزش‌های اجایل با مهدی فکور
0:00
-41:24

‫‫‫‫‫ اعتماد، بستر پیاده‌سازی ارزش‌های اجایل با مهدی فکور

چرا اعتماد برای پیاده‌سازی ارزش‌های چابک ضروری است؟
کاور اپیزود اعتماد، بستر پیاده‌سازی ارزش‌های اجایل با حضور مهدی فکور و پدرام کشاورزی در پادکست اجایل گپ

چرا اگه اجایل ساده است، اجایل نیستیم؟ تا اینجا با شبنم رسیدیم به ارزش‌ها؛ اما واقعا همینه؟ ته اپیزود رسیدیم به سوالی که نشون داد انگار یه پیش نیازهایی هم لازمه تا بتونیم بریم سراغ ارزش‌ها! سر نخ رو گرفتیم و با مهدی رسیدیم به اعتماد؛ به نظر شما «اعتماد» در جا افتادن این تفکر و کارکردن فریم‌ورک‌ها، متودولوژی و غیره اثر داره؟

و شرکتتون چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه تا درون بمونید؟

شما میتونید ما رو در لینکدین، اینستاگرام، توییتر و فیس بوک دنبال کنید.

مقدمه و معرفی اپیزود

سلام! به سومین قسمت از فصل پنجم اجایل گپ خوش اومدید.
من پدرام کشاورزی‌ام و قراره امروز بریم سراغ یکی از اساسی‌ترین موضوعاتی که خیلی وقت‌ها نادیده گرفته می‌شه، ولی پایه و بنیان همه‌ی اون چیزیه که به اسم اجایل می‌شناسیم: اعتماد.

تا این‌جای فصل، دو اپیزود اول رو داشتیم با تمرکز روی ارزش‌های اسکرام. اولی درباره‌ی اشتیاق (Openness) بود، و دومی درباره‌ی تمرکز (Focus).
اگه نشنیدینشون، پیشنهاد می‌کنم یه نگاهی بندازید، چون از این به بعد، گفتگوها بیشتر به لایه‌های عمیق‌تری از فضای تیمی می‌رسن—چیزایی که اگه حل نشده باشن، باعث می‌شن همه‌ی ابزارها، چارچوب‌ها و روش‌هایی که داریم، عملاً به نتیجه نرسن.

خب، اما امروز قراره درباره‌ی «اعتماد» صحبت کنیم. نه به‌عنوان یه شعار، بلکه به‌عنوان یه پدیده‌ی زنده، یه زیرساخت تیمی، و حتی شاید یه شاخص اصلی برای بلوغ سازمان‌ها.

مهمون این اپیزود کسیه که هم از جنس عمله، هم از جنس فکر؛
یه کوچ چابک، فنی‌نفس‌کشیده، کسی که هم از دل تیم‌ها اومده، هم تو لایه‌های سازمانی تجربه‌ی رهبری داره.
کسی که به‌نظرم، حرف زدنش درباره‌ی اعتماد، به خاطر زیست واقعیش تو این فضا، شنیدنی‌تره.

پس با من همراه باشید در گفت‌وگویی با مهدی فکور درباره‌ی اعتماد؛
این‌که چجوری شکل می‌گیره، چجوری از بین می‌ره، و مهم‌تر از همه، چطور می‌تونیم دوباره بسازیمش.

معرفی مهمان و ورود به گفت‌وگوی اصلی

خب بریم سراغ مهمونمون—مهدی فکور.
مهدی کسیه که خیلیا تو جامعه‌ی چابک ایران می‌شناسنش. از اون کوچ‌هایی که نه فقط از نظر تئوری، بلکه از دل تجربه‌های واقعی تیمی اومده بالا.
سال‌ها تو فضای توسعه‌ی نرم‌افزار، طراحی سیستم، و البته مربی‌گری تیم‌ها فعالیت داشته، و یکی از صداهای معتبر تو حوزه‌ی رهبری چابکه.

یه چیزی که من همیشه تو تعامل با مهدی دوست داشتم اینه که نگاهش فقط درگیر ابزار و فریم‌ورک نیست.
بلکه به فضاهایی مثل اعتماد، بلوغ تیمی، ریسک‌پذیری، مسئولیت‌پذیری و حتی دردهای واقعی تیم‌ها هم فکر می‌کنه.
و خب، همین هم شد که تصمیم گرفتم برای این اپیزود بیاد کنارمون تا از دل تجربه‌هاش درباره‌ی اعتماد برامون بگه.


[ورود به گفت‌وگو]
– مهدی، سلام! خیلی خوش اومدی به اجایل گپ.
– [مهدی با لحن گرم و خودمونی]: سلام پدرام جان، خیلی خوشحالم که اینجام.
– منم همین‌طور، چون موضوعمون از اون چیزاست که همه باهاش درگیریم، ولی کم راجع بهش صحبت می‌کنیم. بذار از همین‌جا شروع کنیم:
به‌نظرت چرا «اعتماد» این‌قدر پایه‌ایه تو محیط‌های اجایل؟

– [مهدی]: راستش، پدرام، خیلی ساده بخوام بگم، اگه اعتماد نباشه، هیچ‌چی جلو نمی‌ره.
اعتماد مثل خاکه برای رشد. وقتی تیمی اعتماد نداره، اون پنج تا ارزشی که اسکرام می‌گه—تمرکز، شجاعت، احترام، تعهد، اشتیاق—هیچ‌کدوم به‌درستی شکل نمی‌گیرن.

اعتماد؛ بستر پنهان ارزش‌ها و رفتارها

– مهدی، گفتی اعتماد مثل خاکه. خیلی استعاره‌ی قشنگیه. بذار ازت بپرسم:
تو تجربه‌هات، نبود اعتماد چه علامت‌هایی داره؟ یعنی از کجا بفهمیم یه تیم اعتماد نداره؟

– [مهدی]: ببین، وقتی اعتماد نباشه، آدم‌ها دو دسته رفتار دارن: یا سکوت، یا دفاع.
یا تو جلسات هیچ‌کس چیزی نمی‌گه، همه سرشون تو لاکه. یا وقتی یه نفر حرفی می‌زنه، بقیه سریع گارد می‌گیرن، چون حس می‌کنن ممکنه زیر سؤال برن.

حتی رفتارهایی که تو ظاهر ممکنه حرفه‌ای باشن، مثل همیشه تایید کردن، یا دنبال گرفتن جلسه‌ها بدون درگیری واقعی، نشونه‌ی نبود اعتماده.
چون آدم‌ها جرئت نمی‌کنن ریسک کنن، بازخورد واقعی بدن، یا حتی اشتباهاتشون رو بپذیرن.

– [پدرام]: خیلی درسته. یعنی می‌خوای بگی اعتماد فقط یه حس خوشایند نیست، بلکه یه مکانیزم پایه‌ایه برای اینکه رفتارهای سالم شکل بگیره.
اگه نباشه، حتی ارزش‌هایی مثل «تمرکز» یا «احترام» هم مصنوعی می‌شن، درسته؟

– [مهدی]: دقیقاً. مثلاً می‌گی «احترام»، ولی وقتی اعتماد نیست، احترام می‌ره تو قالب تشریفاتی.
یعنی چون به‌هم اعتماد نداریم، فقط ساکت می‌شیم تا دعوا نشه. این احترام نیست، این اجتنابه.
یا تمرکز... وقتی نمی‌دونی کسی پشتت هست یا نه، نمی‌تونی تمرکز کنی. چون ذهنت همش دنبال محافظت از خودشه.


– [پدرام]: خیلی نکته‌ی مهمیه. من همیشه می‌گم: اعتماد، اون چیزیه که اگه نباشه، بقیه چیزها فقط ظاهر دارن.
تو هم با تجربه‌هایی که داشتی، حتماً دیدی که تیم‌هایی که ظاهر خوبی دارن، ولی زیرشون از اعتماد خالیه، چقدر زود از هم می‌پاشن.

– [مهدی]: کاملاً موافقم. و وقتی این اتفاق می‌افته، معمولاً سازمان یا مدیر می‌گه: «فلان ابزار جواب نداد»، یا «آدم‌هاش خوب نبودن»،
در حالی که ریشه‌ی موضوع، همون اعتمادیه که از اول ساخته نشده بوده.

شکل‌گیری اعتماد و سنجش بلوغ تیم‌ها

– [پدرام]: خب مهدی، حالا که فهمیدیم اعتماد پایه‌ی همه‌چی تو تیمه، یه سؤال مهم‌تر:
چطوری اعتماد ساخته می‌شه؟ و اصلاً از کجا بدونیم یه تیم آمادگی ساختنش رو داره؟

– [مهدی]: سؤال خوبیه. ساختن اعتماد، تو فضای چابک، به‌شدت وابسته‌ست به سطح بلوغ تیم.
اگه تیم در سطح پایین‌تری از بلوغ باشه، و تو بیای یه‌دفعه همه چیزو باز بذاری، آزادی کامل بدی، اون تیم احتمالاً دچار آشفتگی می‌شه، نه پیشرفت.

تو کوچینگ، یه مدل داریم برای Delegation:
از سطح ۱ (دستور دادن) شروع می‌شه تا می‌رسه به سطح ۷ (تفویض کامل تصمیم‌گیری).
حالا اگه یه تیم تو سطح ۲ یا ۳ باشه و تو بزنی تو سرش بگی: «چرا خودتون تصمیم نمی‌گیرین؟»، احتمالاً هم قفل می‌کنن، هم تو دلشون اعتماد نسبت بهت از بین می‌ره.

– [پدرام]: یعنی می‌خوای بگی لازمه قبل از هر چیز، وضعیت فعلی تیم رو بشناسیم؟ چون ممکنه یه تیم هنوز تو فاز بقا باشه، و ما بخوایم روش‌های مرحله‌ی رشد رو پیاده کنیم.

– [مهدی]: دقیقاً! یه تیمی که هنوز برای بقاش می‌جنگه—یعنی هنوز سرجاش توی سازمان مطمئن نیست، یا هنوز حس نمی‌کنه حرفش شنیده می‌شه—تو اون فضا نمی‌شه انتظار شفافیت، یا صداقت، یا حتی ریسک‌پذیری داشت.

اعتماد ساخته می‌شه وقتی که تیم حس کنه «امن»ه. و این امنیت اول باید در سطح روانی شکل بگیره.
یعنی آدم‌ها بدونن اگه اشتباه کنن، یا نظرشون رو بدن، کسی نمی‌زنه‌شون زمین.

– [پدرام]: خیلی باهات موافقم. چون تجربه‌ش رو هم دیدم؛ تیم‌هایی که به‌زور درگیر شدن تو فرآیندهایی که براشون زوده، بیشتر از اینکه رشد کنن، دل‌زده شدن.


– [مهدی]: اعتماد رو باید مثل یه گیاه دید. اول خاکش باید مناسب باشه (یعنی فرهنگ سازمان)، بعد نور و آب لازم (یعنی رفتارهای روزمره‌ی رهبر و کوچ)، و بعد با گذشت زمان، رشدش رو می‌بینی.

وقتی اعتماد نیست؛ اثرش روی تصمیم‌گیری، مسئولیت‌پذیری و رشد

– [پدرام]: مهدی، تا این‌جای گفتگو به یه نکته‌ی مهم رسیدیم؛ اینکه اعتماد مثل بستر رشد تیمه.
حالا بیایم برعکس نگاه کنیم—وقتی این بستر نیست، چی از بین می‌ره؟ به‌خصوص تو فضاهایی مثل تصمیم‌گیری یا مسئولیت‌پذیری.

– [مهدی]: ببین پدرام، وقتی توی یه تیم اعتماد نیست، افراد ترجیح می‌دن تصمیم نگیرن.
چون تصمیم گرفتن یعنی مسئولیت قبول کردن، و مسئولیت یعنی ممکنه بعداً کسی یقه‌ت رو بگیره.
پس چی می‌گن؟ «هرچی شما بگی»، یا «من نظری ندارم»، یا حتی از پشت یه تصمیم حمایت نمی‌کنن، چون نمی‌خوان هزینه‌اش پای اون‌ها نوشته بشه.

– [پدرام]: یعنی همون حالت معروف «ما که نگفتیم!»؟

– [مهدی]: دقیقاً! این جمله تو تیم‌هایی که اعتماد ندارن خیلی شنیده می‌شه.
و این باعث می‌شه تیم یه حالت دفاعی پیدا کنه. هر کسی برای حفظ خودش بازی می‌کنه، نه برای پیشرفت محصول یا خدمت.

تو این حالت، تعهد واقعی شکل نمی‌گیره. همه فقط دارن نقش بازی می‌کنن، نه اینکه واقعاً با جون و دل پای یه تصمیم وایستن.

– [پدرام]: و فکر کنم همین‌جا می‌شه فهمید چرا بعضی تیم‌ها ظاهراً همه‌چی رو درست انجام می‌دن، ولی خروجی ندارن. چون از درون پوچن.
اون نیروی درونی، اون حس تعلق و مسئولیت، وقتی اعتماد نباشه، شکل نمی‌گیره.

– [مهدی]: کاملاً. وقتی یه تیم به خودش اعتماد نداره، نه فقط عملکردش پایین میاد، بلکه دیگه هیچ یادگیری‌ای هم اتفاق نمی‌افته.
چون کسی اشتباهش رو به اشتراک نمی‌ذاره، کسی به‌راحتی کمک نمی‌گیره، و همه با دیوارهای نامرئی از هم جدا می‌شن.


– [پدرام]: من اینو خیلی جاها دیدم. تیم‌هایی که شاید از بیرون سکوت و آرامش دارن، ولی درواقع توی یه نوع انجماد مزمن هستن.
و اینجاست که کوچینگ یا رهبری مؤثر می‌تونه تفاوت ایجاد کنه.

نقش مربی‌ها در ساختن یا بازسازی اعتماد

– [پدرام]: خب مهدی، حالا که این‌همه درباره‌ی اهمیت و نبود اعتماد گفتیم، بیایم یه سؤال چالشی‌تر بپرسیم:
نقش مربی‌ها یا اسکرام مسترها تو ساختن اعتماد چیه؟ ما قراره چی کار کنیم؟
چون خیلی وقتا ما می‌خوایم کمک کنیم، ولی خودمون هم از طرف تیم یا سازمان بی‌اعتماد دیده می‌شیم!

– [مهدی]: سؤال خیلی خوبیه. واقعیت اینه که مربی نباید از بالا بیاد پایین.
مربی باید بره تو دل تیم. نه فقط فیزیکی، بلکه روانی.
اعتماد به‌راحتی ساخته نمی‌شه. باید خودت بشی یکی از اون حلقه‌ها.
یعنی چی؟ یعنی اول خودت باید آسیب‌پذیر باشی. باید تیم ببینه تو هم انسان‌تری، اشتباه می‌کنی، سؤال داری، قضاوت نمی‌کنی.

– [پدرام]: یعنی مربی باید اول اعتماد بده، تا کم‌کم اعتماد بگیره؟

– [مهدی]: دقیقاً. این یه جور «سرمایه‌گذاری ریسکی»ه.
تو اول باید نشون بدی که حامی‌ای، نه قاضی.
وقتی کسی یه اشتباهش رو گفت، دفاعش نکنی. وقتی کسی یه حقیقت تلخ گفت، تحقیرش نکنی.
تو با واکنش‌هات تعیین می‌کنی که آیا این فضا امن هست یا نه.

– [پدرام]: خیلی باهات موافقم. این رو خودم بارها تجربه کردم.
مثلاً وقتی یه نفر از تیم یه بازخورد تلخ می‌ده و من می‌تونم انتخاب کنم که از خودم دفاع کنم یا اینکه فقط «بشنوم».
و همون شنیدن، می‌تونه لحظه‌ی شروع اعتماد باشه.

– [مهدی]: آره، چون کوچ حرفه‌ای یا اسکرام مستر بالغ، یه رهبریه که با سکوت، با حضور، با دیدن و شنیدن، فضا می‌سازه.
ما با ابزار نمی‌تونیم اعتماد بسازیم. با انسان‌بودنمونه که می‌سازیم.


– [پدرام]: خیلی نکته‌ی مهمی گفتی مهدی. چون بعضی وقتا کوچ‌ها فکر می‌کنن باید با فریم‌ورک جواب همه‌چیزو بدن.
در حالی که تیم فقط دنبال یه نفره که کنارش باشه، قضاوتش نکنه، و کمکش کنه خودش رشد کنه.

– [مهدی]: و اینجاست که کوچینگ واقعی اتفاق می‌افته.
وقتی می‌فهمی لازم نیست حتماً یه جواب بدی، فقط باید فضا رو نگه‌داری.

جمع‌بندی

– [پدرام]: خب مهدی جان، گفت‌وگوی خیلی عمیق و واقعی‌ای بود. ممنونم بابت این‌همه شفافیت، تجربه، و نگاه انسانی‌ای که با ما به اشتراک گذاشتی.
فکر می‌کنم امروز یه تصویر واقع‌بینانه از «اعتماد» ساختیم—نه به‌عنوان یه شعار، بلکه به‌عنوان یه زیرساخت زنده برای تیم‌های چابک.

از اینکه نبود اعتماد چطور خودش رو در سکوت، دفاع، بازی نقش یا اجتناب نشون می‌ده...
تا اینکه چطور می‌شه اعتماد رو با شناخت سطح بلوغ تیم، با کوچینگ درست، با آسیب‌پذیری، و با همراهی واقعی ساخت یا بازسازی کرد.

این‌همه چیزیه که تو هیچ فریم‌ورکی به‌تنهایی نیست، ولی اگه نباشه، هیچ فریم‌ورکی هم کار نمی‌کنه.

– [مهدی]: منم خیلی خوشحال شدم از این گفت‌وگو. امیدوارم بتونه برای کسی که داره تلاش می‌کنه تیمش رو بسازه، یه چراغ کوچیک باشه.


– [پدرام]: خب، حالا نوبت شماست که فکر کنید و حرف بزنید.
سؤال من برای شنونده‌های این اپیزود اینه:

آخرین باری که توی تیمتون اعتماد رو «حس کردید» یا «نداشتید»، چی باعثش شد؟
چی دیدید، چی شنیدید، یا چی نگفته موند، که اون فضا رو ساخت یا خراب کرد؟

اگه دوست داشتید، تجربه‌هاتون رو برام بنویسید—چه تو کامنت‌های وبسایت، چه توی لینکدین، یا هرجایی که اجایل گپ رو دنبال می‌کنید.

و یادآوری کوچیک که:
اپیزودها علاوه بر پادگیرها، توی وبسایت «اجایل گپ» هم منتشر می‌شن.
اونجا می‌تونید متن کامل، دسته‌بندی موضوعی، و فرصت لایک و کامنت رو هم داشته باشید.
اگه دوست داشتید، ایمیلتون رو هم وارد کنید تا عضو خبرنامه‌ی ما بشید و به‌محض انتشار اپیزود جدید، اولین نفر مطلع بشید.

تا اپیزود بعدی، با قدرت ولی با مهربونی، بدرود

Discussion about this episode

User's avatar